خلاصه داستان: در اواخر دهه 1960، زمانی که پسر تاجر جوان یهودی، ویکتور دساور، نمیتواند مجازات عادلانه فرمانده اردوگاه کار اجباری نازیها را که پدر و مادرش را شکنجه میکرد، تضمین کند، تصمیم میگیرد قانون را خود به دست بگیرد.
خلاصه داستان: «جرجز» و «آنه» در هشتاد سالگی با هم زندگی می کنند. هردوی آن ها معلم موسیقی بازنشسته هستند. دخترشان هم که موسیقی ساز است، به همراه خانواده اش در خارج از کشور زندگی می کند. روزی آنه دچار یک حمله قلبی می شود و ...